استادم علی است . مرد بی بیم و بی ضعف و پرصبر
علي ، مردي كه در حالات و جذبه هاي درونيش يك روح فارغ از هستي را به ياد مي اورد و در معراج هاي معنويش راه هاي اسمان را از راه هاي زمين بهتر مي شناسد ، چنين روحي شب تا صبح خواب ندارد كه : در نقطه دور دست از جامعه اسلامي ، يك انساني گرسنه بخواب رفته . يك روحي كه در برابر مساله گرسنگي در جامعه ، حتي گرسنگي يك فرد در يك نقطه از زمين ، اين قدر حساس است ، درست مثل اينكه رهبر مردم دوست مادي است كه جز به اصالت زندگي مادي مردم نمي انديشد .
از ان بعد ديگرش يك حكيم سوخته خلوت و سكوت ودرون است كه گويي به همه اين عالم نمي انديشد .
اين مرد شمشير و سخن ، عشق و انديشه ، مردي كه از شمشيرش مرگ مي بارد و از زبانش وحي ، اين مرد ،يك الگوي ايده آل انساني است ......
بعد قهرماني علي به صورت تجسم و تجلي و سمبل جوانمردي و فتوت و پهلواني در يك قشر ديگر از جامعه ، جداگانه و بي رابطه با بعد عرفانيش رشد كرد .
بعد حكمت و قرآن شناسي اش به صورت يك منبع و سر چشمه تفسير و شناخت اسلام و حديث و مبناي معارف اسلامي و ايماني رشد كرد. بعد انديشه اش به عنوان يك مظهر تفكر و سخن و علم رشد كرد .
بعد سياسيش به عنوان مظهر عدالتخواهي و حق طلبي و حتي خداي عدل و حق تا سر حد الوهيت در ميان توده هاي ستمديده تاريخ رشد كرد .
مي بينيم علي ماند ، اما تكه تكه ، اسلام ماند اما جزء جزء شده .....
مجموعه آثار 5 / ص 31 30
دیدگاه مقام معظم رهبری درباره دکتر شریعتی